وبلاگ شخصی امین زارع

دست نوشته | ارتباط | همکاری | نمونه کار

وبلاگ شخصی امین زارع

دست نوشته | ارتباط | همکاری | نمونه کار

وبلاگ شخصی امین زارع

تو این وبلاگ سعی می‌کتم بیشتر، از خودم و چیزایی که تو ذهنم میگذره بنویسم.و البته این وبلاگ جایی هست که شما می‌تونید مطالب جالب و مفیدی رو مطالعه کنید.ضمنا نمونه‌کارهام رو هم تو این بلاگ قرار میدم و امیدوارم شما هم بعد از دیدن این نمونه کارها، حتما نظرات و انتقاداتتون رو برام بفرستید.

آخرین مطالب
  • ۹۳/۰۳/۰۴
    گل

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آشپزخونه» ثبت شده است

ترک یک وابستگی

جمعه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۱۷ ق.ظ
* حدود سه چهارماه پیش خونه مون رو فروختیم و یکسال هم از خریدار مهلت گرفتیم و تا سال دیگه میتونیم بمونیم تو خونه ایی که فروختیمش. از الان وقتایی که به لحظه‌ی ترک کردن خونه فکر میکنم، انگار یکی میخواد خفه‌ام کنه.بغض راه گلوم رو میگیره و چشمام پرآب میشه.
خیلی سخته به خدا... شوخی که نیست.بیست سال از عمرم تو این خونه گذشته. اونم 20 سال اولِ زندگی، که از بهترین و پرخاطره‌ترین سالهای زندگیه هر انسانیه.
واقعا این وابستگی چه میکنه با آدم!

* 6ماه آینده، خیلی واسه من مهمه.اگه خدا بخواد قراره کلی از اتفاقای خوب زندگیم، تو این 6 ماه بیفته.از خلاص شدن از شر دیپلم گرفته... تا وارد شدن به دانشگاه و حتی وارد شدن به بازار کار.خلاصه کلی کار ریخته رو سرم!  امیدوارم بعد از این شش ماه، از کارایی که واسه رسیدن به اهدافم کردم پشیمون نشم و حداقل از خودم راضی باشم.
  • امین زارع

ماجرای ظرف شستنِ من

يكشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۶:۱۱ ب.ظ


چند وقت پیش، یه شب بعد از شام، که ظرفا رو بردم تو آشپزخونه، نمیدونم چی شد که واسه اولین بار تصمیم گرفتم ظرفا رو بشورم... یه چند دقیقه گذشت; دیدم مامانم داره میاد آشپزخونه.فکر کردم الان حسابی غافلگیر میشه و کلی خوشحال میشه...تو همین فکرا بودم که یه دفعه اومد کنارم وایساد; یکم دیگه ظرف گذاشت کنار دستم، و خیلی آروم و عادی گفت: "اونا رو که شستی، یه دستی هم به اینا بکش، زیادم آب نریز..."

هیچی دیگه... از اون شب به بعد، دیگه مهمونی هم که میریم، احساس میکنم من باید بلند شَم ظرفا رو بشورم.

  • امین زارع